هستی جونمهستی جونم، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

هستی، همه هستی من

مسافرت تنهایی هستی

امروز میخوام از مسافرت تنهایی نفس مامان بگم. بعد از قضیه مریض شدن و بستری شدنت تو بیمارستان دو روز بعد مادرجان و باباجان اومدن تهران پیش ما بخاطر تو.وقتی خواستن برن خیلی اسرار داشتن تو رو با خودشون ببرن وجالبه که تو هم بی میل نبودی فکر کنم بخاطر بیمارستان و اینکه بخوای دوباره برای مهد تو هم دوست داشتی بری بخصوص که داشتی میرفتی پیش دایی جون و پرنیا. خلاصه با اونا رفتی خیلی برام سخت بود تا دو ساعت بعد رفتنت هزار بار زنگ زدم برای من خیلی سخت بود چون تو تهران تنها شده بودم ولی تو خوشحال بودی چون اونجا باوجود همه بچهای فامیل از تنهایی در اومده بودی. البته توهم چون اولین مسافرت بدون مامان بود برات روزها که سرگرم بازی با بچه بودی خوب ب...
9 مرداد 1392
1